پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
روحش شاد
نوشته شده در پنج شنبه 23 تير 1390
بازدید : 1006
نویسنده : TAKPAR
بعد از پایان تحصیلاتش برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی‌اش  

بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت می‌کرد. تا اینکه

زنی برای پرسش مساله‌ای که برایش پیش آمده‌بود پیش وی می‌رود. از

وی می‌پرسد که «فضله‌ی موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه

زحمت و تلاش‌ام بود، افتاده است، آیا روغن نجس است؟» مرد با وجود

اینکه می‌دانست روغن نجس است، ولی این را هم می‌دانست که حاصل

چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانواده اش را باید

تامین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آنرا در بیاورد و

بریزد دور، روغن دیگر مشکلی ندارد.

بعد از این اتفاق بود که مرد علی‌رغم فشار اطرافیان، نتوانست تحمل کند

که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام به طرد وی از خانواده نیز منجر شد.

اگر گفتید این مرد کی بوده؟

.
وفتی این سطرها را در زندگی‌نامه‌ی حسین پناهی می‌خواندم، بد جوری

جا خوردم. تازه فهمیدم چرا اینقدر بازی‌های این آدم، اینطور به دل و جان من می‌نشست.

روحش شاد به همان شادی که او برایمان به ارمغان می آورد.

 


:: موضوعات مرتبط: ﺑﯿﻮﮔﺮاﻓﯽ و ﺗﺼﺎوﯾﺮ ﺑﺎزﯾﮕﺮان , ,
:: برچسب‌ها: حسین پناهی ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 56 صفحه بعد